سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

غزل شمارهٔ ۲۲۳

۱

پیر من از میکده بویی شنید

دست زد و جامه سراسر درید

۲

خرقه ازان شد که فرو شد به می

خرقه صدپاره که خواهد خرید؟

۳

جان که غمش خورد و رسیدم به لب

رفت دلم تا به چه خواهد رسید؟

۴

مشرب صافی حقیقت کسی

یافت که او دردی درش چشید

۵

دردی دن را که دوای دل است

درد گرفتیم بباید کشید

۶

شور می و ساغر از آن روز خاست

کان نمکین لب، لب ساغر مکید

۷

تلخ حدیثی است تو را دلنواز

تنگ دهانیست تو را کس ندید

۸

سایه صفت، با همه افتادگی

در عقب وصل تو خواهم دوید

۹

عشق تو تا ظل همایون فکند

طوطی عقل از سر سلمان پرید

تصاویر و صوت

کلیات سلمان ساوجی به تصحیح دکتر عباسعلی وفایی - سلمان ساوجی - تصویر ۴۰۷

نظرات

user_image
mareshtani
۱۳۸۸/۰۸/۲۴ - ۱۳:۲۹:۲۷
mesraje dowom(dastbesad jama sarasar)1
پاسخ: با تشکر، به صورت «دست زد و جامه سراسر درید» تصحیح شد.