
سلمان ساوجی
غزل شمارهٔ ۲۲۴
۱
مرا از آینهٔ سخت روی سخت آید
که در برابر روی تو روی بنماید
۲
چو شانه دست به دندان اگر برم شاید
که شانه در سر زلف تو دست میساید
۳
لطیفهایست دهان تو تا که دریابد
دقیقهایست میان تو تا که بگشاید
۴
عروس گل ز جمال تو چون خجل نشود
سپیده دم که به گلگونه رخ بیاراید
۵
سر مرا ز سعادت به دولت عشقت
جز آستان درت هیچ در نمیباید
۶
عروس خاطر سلمان که با لبت پیوند
کند هر آیینه زین گونه گوهری زاید
تصاویر و صوت


نظرات