
سلمان ساوجی
غزل شمارهٔ ۲۲۶
۱
از توبه ریایی، کاری نمیگشاید
وز ملک و پادشاهی، چیزی نمیفزاید
۲
در ملک فقر دارد، درویش پادشاهی
قانع به هر چه باشد، راضی به هر چه آید
۳
دلق کبود خواهم، کردن به باد گلگون
کاین رنگ زرقم از دل، زنگی نمیزداید
۴
بردار برقع از رو، کایینه درونم
جز صورت جمالت نقشی نمینماید
۵
عشق است هر دم افزون، گویی که هر چه ما را
از عمر میشود کم در عشق میفزاید
تصاویر و صوت


نظرات
mareshtani
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
مجتبی