
سلمان ساوجی
غزل شمارهٔ ۲۳۵
۱
کار شد تنگ برین دل، خبر یار کنید
دوستان! بهر خدا، چاره این کار کنید
۲
سیل عشق آمد و این بخت گران خواب مرا
گر خبر نیست ازین واقعه، بیدار کنید
۳
اثری کرد هوا در من و بیمار شدم
به دو چشمش که علاج من بیمار کنید
۴
هیچمان از طرف کعبه چو کاری نگشود
بعد از این روی به میخانه خمار کنید
۵
کافران تا به چنین حسن بتی را بینند
به چه رو روی به سوی بت فرخار کنید؟
۶
در رخش آنچه من ای مدعیان میبینم
گر ببینید شما، همچو نی اقرار کنید
۷
در جمال و رخ او ای مه و مهر ارنگرید
هر دو چون سایه سجودی پس دیوار کنید
۸
می به چشم خوشش آوردهام اقرار مباد
که به سلمان نظر از دیده انکار کنید!
تصاویر و صوت


نظرات
mareshtani
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.