
سلمان ساوجی
غزل شمارهٔ ۲۴
۱
جمال خود منما، جز به دیده پر آب
روا مدار، تیمم به خاک، در لب آب
۲
تو شمع مجلس انسی، متاب روی از من
تو عین آب فراتی مده فریب سراب
۳
کسی که سجده گهش، خاک آستانه توست
فرو نیاورد او، سر به مسجد و محراب
۴
مکن به بوک و مگر عمر را تلف سلمان
بست که گشت بدین صرف، روزگار شباب
تصاویر و صوت

نظرات
سیاوش عیوضپور