سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

غزل شمارهٔ ۲۴۱

۱

چوگان زلفش از دل من برد گو ببر

ای دل بگیرش آن خم چوگان و گو ببر

۲

در زحمتم ز درد سر و گفت و گوی عقل

ای عقل از سرم برو این گفت و گو ببر

۳

ای آشنا چه در پی بیگانه می‌روی؟

آن را که درد توست تو درمان او ببر

۴

صوفی هنوز صافی رندان نخورده‌ است

ساقی برای او قدحی زین سبو ببر

۵

تا عرض رنگ و بو نکند گل به باغ رو

بویش به باد برده و رنگش ز رو ببر

۶

گر زانکه عمر می‌طلبی کرده‌ایم گم

عمر دراز در سر زلفت بجو ببر

۷

می‌آورم به پیش تو حاجت که گفته‌اند

حاجت به نزد صاحب روی نکو ببر

۸

یا رب مرا به آرزوی خویشتن رسان!

یا از دل و دماغ من این آرزو ببر

۹

خو کرده است بر دل تنگ تو جور دوست

سلمان! جفای آن صنم تنگ خو ببر

تصاویر و صوت

کلیات سلمان ساوجی به تصحیح دکتر عباسعلی وفایی - سلمان ساوجی - تصویر ۴۱۰
دیوان سلمان ساوجی با مقدمه و تصحیح استاد ابوالقاسم حالت - سلمان ساوجی - تصویر ۴۴۵
دیوان سلمان ساوجی به اهتمام منصور مشفق - سلمان ساوجی - تصویر ۲۶۳

نظرات

user_image
mareshtani
۱۳۸۸/۰۸/۲۵ - ۱۴:۱۵:۲۲
mesraje awale beide akhir
پاسخ: صورت صحیح؟
user_image
mareshtani
۱۳۸۸/۰۹/۰۶ - ۱۱:۰۲:۴۸
bardeletangeto
پاسخ: با تشکر، طبق پیشنهاد شما «خو کرده است بر دل تنگ جور دوست» با «خو کرده است بر دل تنگ تو جور دوست» جایگزین شد.