سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

غزل شمارهٔ ۲۴۷

۱

کارها دارد دل من با لب جانان هنوز

دور حسنش راست اکنون اول دوران هنوز

۲

در بهار حسنش از صد گل یکی نشکفته است

گرد گلزارش کنون بر می‌دمد ریحان هنوز

۳

روزی از چوگان زلف دوست تابی دیده‌ام

لاجرم چون گوی می‌گردیم سرگردان هنوز

۴

بر سر بازار عالم راز من در عشق تو

آشکارا شد ولی من می‌کنم پنهان هنوز

۵

همچنان سودای زلفت می‌دهد تشویش دل

همچنان خطت تصرف می‌کند در جان هنوز

۶

خورده‌ام از دست عشقت سال‌ها خون جگر

از نفس می‌آیدم چون نافه بوی جان هنوز

۷

رهروان عشق در بیدای سودایت به سر

سال‌ها رفتند و پیدا نیستش پایان هنوز

۸

در بهای یک سر مویت دو عالم می‌دهم

گر بدین قیمت به دست آید، بود ارزان هنوز

۹

نرگس رعنا، شبی در خواب چشمت دیده است

بر نمی‌دارد سر از شرم تو از بستان هنوز

۱۰

بر سر کوی خودم دیروز نرمک با رقیب

گفت یعنی زنده است این سخت جان سلمان هنوز؟

۱۱

دل ز دست دوست می‌نالد که از عشقش جهان

تنگ شد بر من کجایی ای دل نادان هنوز

تصاویر و صوت

کلیات سلمان ساوجی به تصحیح دکتر عباسعلی وفایی - سلمان ساوجی - تصویر ۴۱۳
دیوان سلمان ساوجی به اهتمام منصور مشفق - سلمان ساوجی - تصویر ۲۷۴

نظرات

user_image
mareshtani
۱۳۸۸/۰۸/۲۵ - ۱۵:۵۰:۵۸
mesraje dowome beide doeom(barmedamad reihan)1mesraje dowome beide tschharom(ashkara)2mesraje awale beide hashtom(peidaje saudajat)3
پاسخ: با تشکر، «می‌دهد» با «می‌دمد» و «آشکار» با «آشکارا» جایگزین شد. «بیدا» به معنی دشت و بیابان صحیح است.
user_image
سید محسن
۱۳۹۸/۱۰/۰۱ - ۱۰:۵۳:۳۰
اشکارا شد ولی من میکنم پنهان هنوز-درست است