
سلمان ساوجی
غزل شمارهٔ ۲۵۵
۱
مست حسنی که ندارد خبر از آفاقش
چه خبر باشد از احوال دل عشاقش؟
۲
گرچه یادم نکند یار، منش مشتاقم
یاد باد آنکه جهانیست چو من مشتاقش
۳
کرد عهدی سر من کز سر کویش نرود
گر رود سر نروم من ز سر میثاقش
۴
دفتر وصف رخش را نتواند پرداخت
گر ورقهای گل و لاله شود اوراقش
۵
عشق زهریست خوش ای دل که ندارد تریاق
درکش آن زهر هلاهل، مطلب تریاقش
۶
با چنان روی لطافت ملکش نتوان گفت
جز به یک روی که باشد ملکی اخلاقش
۷
خلق گویند که سلمان سخن عشق بپوش
چه بپوشم که شنیدنش همه آفاقش
تصاویر و صوت


نظرات
mareshtani
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
سعید مزروعیان
سید محسن