
سلمان ساوجی
غزل شمارهٔ ۲۵۸
۱
نعره زنان آمدم بر در میخانه دوش
نعره مستان شنید، باده درآمد به جوش
۲
مدعیی جوش می، دید بپیچید سر
زاری چنگش به گوش آمد و بگرفت گوش
۳
رند خراباتیش، داد شرابی گران
هر که خورد جرعهای باز نیاید به هوش
۴
مطرب مجلس بساز، پرده ابریشمیت
تا همه بر هم زنیم، پنبه پشمینه پوش
۵
هر که به صبح ازل، جای می ازین میکشید
در عرصاتش کشند، روز قیامت به دوش
تصاویر و صوت

نظرات
mareshtani
پاسخ: اشکال چیست؟ پیشنهاد شما چه فرقی با متن دارد؟ «بپیچیده»؟ چرا؟
سیاوش
سید محسن