
سلمان ساوجی
غزل شمارهٔ ۲۶۴
۱
ای به دیدار توام، دیده گریان مشتاق!
ز اشتیاق لب لعلت، به لبم جان مشتاق
۲
دل به سوز تو چو پروانه به آتش مایل
جان به درد تو چو بیمار به درمان مشتاق
۳
جان محبوس تن من به تمنای رخت
عندلیبی است مقفس به گلستان مشتاق
۴
چون بود سبزه پژمرده به باران مشتاق
بیش از آنم من مهجور، به جانان مشتاق
۵
خسروا بنده به بوسیدن خاک در تو
چون سکندر به لب چشمه حیوان مشتاق
۶
به هوای دل ما، حسن رخ خوبان است
چون به انفاس صبا، لاله و ریحان مشتاق
۷
تشنه بادیه چون است به زمزم مایل
بیش از آنست به دیدار تو سلمان مشتاق
تصاویر و صوت


نظرات