
سلمان ساوجی
غزل شمارهٔ ۲۶۸
۱
ساقی ایام گل آمد، حبذا ایام گل
خیز و در ده ساغری، یاقوت گون چون جام گل
۲
گوش کن گلبانگ بلبل چشم نه بر بلبله
که اهل دل را میرساند هر یکی پیغام گل
۳
عشق و معشوق و جوانی سبزه و آب روان
خود همه وقتی خوش آید، خاصه در ایام گل
۴
نوبت شاهی است گل را زان سبب هر بامداد
نوبت شادی زند، مرغ سحر بر بام گل
۵
از دم باد و نم باران، کند هر دم خراب
سقف مینا گنبد سبز زمرد فام گل
۶
گل به صد ناز ارچه پروردست چون خوبان ولی
عاقبت در خاک ریزد نازنین اندام گل
۷
گل به شکر خنده لب بگشاد تا باد سحر
زر نهادش در دهن وز زر برآمد کام گل
۸
بر هوا و بوی و رنگ و خنده و شادی نهاد
گل بنای عمر ازان، آتش بود فرجام گل
تصاویر و صوت

نظرات
mareshtani
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.