سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

غزل شمارهٔ ۲۷۰

۱

آرزو دارم ز لعلش تا به لب جام مدام

وز سرم بیرون نخواهد رفتن این سودای خام

۲

چون قدح در دل نمی‌آید مرا الا که می

چون صراحی سر نمی‌آرم فرو الا به جام

۳

باده گر بر کف نهم، با یاد او بادم حلال

باد اگر بر من وزد، بی بوی او بادم حرام

۴

من به بویش گه به مسجد می‌روم گاهی به دیر

مست آن بویم ندانم این کدام است آن کدام؟

۵

گر به دیر اندر نشان دوست یابم از حرم

رخ به دیر آرم نگردم باز گرد آن مقام

۶

ساقیا من پخته‌ام، بویی تمام است از میم

خام را ده جام و کار ناتمامان کن تمام

۷

زاهدان خشک را در مجمع رندان چه کار؟

خلوت خاص است و اینجا بر نتابد بار عام

۸

دیگران گر نام و ننگی را رعایت می‌کنند

هست پیش عارفان آن نام، ننگ و ننگ، نام

۹

دشمنان گفتند: کام دوست ناکامی توست

عاقبت سلمان به رغم دشمنان شد، دوستکام

تصاویر و صوت

کلیات سلمان ساوجی به تصحیح دکتر عباسعلی وفایی - سلمان ساوجی - تصویر ۴۲۴

نظرات