
سلمان ساوجی
غزل شمارهٔ ۲۷۶
۱
بر سر کوی دلارام، به جان میگردم
روز و شب در پی دل، گرد جهان میگردم
۲
غم دوران جهان کرد مرا پیر و چه غم
بخت اگر یار شود باز جوان میگردم
۳
دیدهام طلعت زیباش که آنی دارد
این چنین واله و مست از پی آن میگردم
۴
تا نسیمی سر زلف تو بیابم چو صبا
شب همه شب من بیمار به جان میگردم
۵
ناوک غمزه جادو به من انداز که من
پیش تیرت ز پی نام و نشان میگردم
۶
تا مگر نوش لبی چون تو به من باز خورد
چون قدح گرد لب نوش لبان میگردم
۷
تو چو گل در تتق غنچه و من چون بلبل
گرد خرگاه تو فریاد کنان میگردم
۸
دامن از من مکش ای سرو که در پای تو من
میدهم بوسه و چون آب روان میگردم
۹
تو مکان ساختهای در دل سلمان وانگه
من مسکین ز پیت کون و مکان میگردم
تصاویر و صوت



نظرات
mareshtani
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
مسعود رستگاری