سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

غزل شمارهٔ ۲۸۳

۱

صبح محشر که من از خواب گران برخیزم

به جمالت که چو نرگس نگران برخیزم

۲

در مقامی که شهیدان غمت را طلبند

من به خون غرقه کفن رقص کنان برخیزم

۳

گرچه چون گل دگران جامه درند از عشقت

من چو سوسن به ثنا رطب لسان برخیزم

۴

چون شوم خاک به خاکم گذری کن چو صبا

تا به بویت ز زمین رقص کنان برخیزم

۵

عمر با سوز تو چون شمع به پایان آرم

نیستم دود که زود از سر آن برخیزم

۶

تو مپندار که از خاک سر کوی تو من

به جفای فلک و جور زمان برخیزم

۷

سرگرانم ز خمار شب دوشین ساقی

قدحی تا من ازین رنج گران برخیزم

۸

دو سه روز از سر سجاده بر آنم سلمان

که به عزم سفر کوی مغان برخیزم

تصاویر و صوت

کلیات سلمان ساوجی به تصحیح دکتر عباسعلی وفایی - سلمان ساوجی - تصویر ۴۳۰

نظرات

user_image
mareshtani
۱۳۸۸/۰۹/۰۷ - ۰۷:۰۸:۰۹
beide sowom eshkaldarad
پاسخ: با تشکر، در مصرع «جامه درانداز عشقت» را با «جامه درند از عشقت» جایگزین کردیم.
user_image
کسرا
۱۳۹۵/۱۱/۲۵ - ۰۹:۱۱:۱۸
واقعا زیباست تو مپندار که از خاک سر کوی تو منبه جفای فلک و جور زمان برخیزم