سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

غزل شمارهٔ ۳۰۳

۱

سرو من سنبل تر بر زده بر گل پرچین

بستده لشکر رومش ز حبش لشکر چین

۲

رسته و بسته به دست بت من سنبل تر

وز سرش رسته فرو هشته دو صد سنبل چین

۳

حلقه در حلقه گره در گره و بند به بند

پیچ در پیچ و زره در زره و چین در چین

۴

در خطا و ختن ای خسرو خوبان خطا

چون تو ترکی نبود در همه چین و ماچین

۵

خواستم تا که بچینم ز لبش شفتالود

ابرویش گفت: «بچین!» غمزهٔ او گفت: «مچین!»

۶

در چنین چین و مچین مانده، اسیرم، چه کنم؟

سر زلف بت من مرهم چین بود و مچین

۷

حال سلمان به قلم شرح همی دادم و گفت:

خار هجرم خور و از باغ وصالم برچین

تصاویر و صوت

کلیات سلمان ساوجی به تصحیح دکتر عباسعلی وفایی - سلمان ساوجی - تصویر ۴۴۹

نظرات