
سلمان ساوجی
غزل شمارهٔ ۳۰۶
۱
ای چین سر زلفت، ماوای دل سلمان
ماوای همه دلها، چه جای دل سلمان؟
۲
گر عشق تو با سلمان، زین شیوه کند آخر
ای وای دل سلمان، ای وای دل سلمان
۳
با شمع رخت کانجا، پروانه جان سوزد
خود هیچ کرا باشد، پروای دل سلمان
۴
از رود لبت ما را، هم گل شکری فرما
زیرا که ز حد بگذشت، سودای دل سلمان
۵
جان و خرد و دینم، بر بود لب لعلت
آن روز که میکردی، یغمای دل سلمان
۶
زلفت به سر اندازی، در باخت بسی سرها
یارب سرش آویزان، در پای دل سلمان
۷
بر هر طرفت خلقی، سرگشته چو سلمانند
لیکن تو نمیگیری، جز پای دل سلمان
تصاویر و صوت

نظرات