سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

غزل شمارهٔ ۳۱۵

۱

سر کویش هوس داری، خرد را پشت پایی زن

در این اندیشه یک‌رو شو، دو عالم را قفایی زن

۲

طریق عشق می‌ورزی خرد را الوداعی گو

بساط قرب می‌خواهی بلا را مرحبایی زن

۳

چو آراید غمش خوانی، که باید خورد خون آنجا

دلا تنها مخور خون را به زیر لب صلایی زن

۴

ز بازار خرد سودی، نخواهی دید جز سودا

به کوی عاشقی در شو، در عزلت‌سرایی زن

۵

صبوح می‌پرستان است هین ساقی شرابی ده

سماع بینوایان است هان مطرب نوایی زن

۶

مرا تیر تو سخت آید که بر بیگانگان آید

چو زخمی می‌زنی باری، بیا بر آشنایی زن

۷

غمش دریای بی‌پایان و ما را دستگیری نه

گذشت آب از سرت سلمان چه پایی دست و پایی زن

تصاویر و صوت

کلیات سلمان ساوجی به تصحیح دکتر عباسعلی وفایی - سلمان ساوجی - تصویر ۴۴۴

نظرات

user_image
آرما
۱۳۹۶/۰۱/۰۹ - ۱۲:۵۲:۳۱
بیت سوم، مصرع دوم خون نباید باشه؟!
user_image
سید محسن
۱۳۹۸/۱۰/۰۲ - ۰۸:۵۱:۳۷
صبوح می پرستانست ،هین ساقی شرابی ده-درست است