سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

غزل شمارهٔ ۳۲۱

۱

بیخ عشق تو نشاندند بتا! در دل من

غم مهر تو فشاندند، در آب و گل من

۲

تیر مژگان تو از جوشن جان می‌گذرد

بر دل من مزن ای جان که تویی در دل من

۳

روز دیوان قیامت که منازل بخشند

عرصات سر کوی تو بود منزل من

۴

هر کسی می‌کند از یار مرادی حاصل

حاصل من غم یارست و خوشا حاصل من!

۵

نه رفیقی است که باری ز دلم برگیرد

نه شفیقی است که آسان کند این مشکل من

۶

دوش در بحر غمت غوطه زنان می‌گفتم:

چیست تدبیر من و واقعه هایل من؟

۷

می‌شنیدم ز لب بحر که سلمان مطلب

راه بیرون شد ازین ورطه بی‌ساحل من

تصاویر و صوت

کلیات سلمان ساوجی به تصحیح دکتر عباسعلی وفایی - سلمان ساوجی - تصویر ۴۴۷
دیوان سلمان ساوجی با مقدمه و تصحیح استاد ابوالقاسم حالت - سلمان ساوجی - تصویر ۴۷۳

نظرات