سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

غزل شمارهٔ ۳۳۰

۱

باز می‌افکند آن زلف کمند افکن او

کار آشفته ما را همه در گردن او

۲

مکش ای باد صبا دامن گل را که نهاد

کار خود بلبل سودا زده بر دامن او

۳

آتش عارض او از دل ماهر دودی

که برآورد بر آمد همه پیرامن او

۴

اینکه مویی شده‌ام در غم آن موی میان

کاج ( کاش ) مویی شدمی همچو میان بر تن او

۵

چه کنم حال درون عرض که حال دل من

می‌نماید رخ چون آینه روشن او

۶

آهن سرد چه کوبم؟ که دم آتشیم

نکند هیچ اثر در دل چون آهن او

۷

باز بر هم زده‌ای زلف به هم برزده‌ای

که رباید دل مسکین من و مسکن او

۸

رحم کن بر دل سلمان که به تنگ آمده‌اند

مردم از شیوه چشم تو و از شیون او

تصاویر و صوت

کلیات سلمان ساوجی به تصحیح دکتر عباسعلی وفایی - سلمان ساوجی - تصویر ۴۵۰

نظرات

user_image
mareshtani
۱۳۸۸/۱۰/۲۰ - ۱۸:۴۵:۱۳
mesraje dowme beide haftom(kr robajed)1
user_image
mareshtani
۱۳۸۸/۱۰/۲۰ - ۱۸:۵۱:۳۱
kerobajad
پاسخ: با تشکر، مطابق پیشنهاد شما «کار با» را «که رباید» در بیت هفتم جایگزین کردیم.