
سلمان ساوجی
غزل شمارهٔ ۳۳۲
۱
داشتم روزی دلی بر من بسی بیداد ازو
رفت و جز خون جگر کاری دگر نگشاد ازو
۲
ناله و فریاد من رفت از زمین تا آسمان
ناله از دل میکند فریاد ازو فریاد ازو
۳
در پی دل چند گردم کاب رویم ریخت دل
دست خواهم شست ازین پس هرچه باداباد ازو
۴
مینشاند باد سرد دل چراغ عمر من
حاصل عمرم نگر چون میرود بر باد ازو
تصاویر و صوت


نظرات