سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

غزل شمارهٔ ۳۵۶

۱

دل بر سر کوی تو نهادیم به خواری

جان در غم عشق تو بدادیم به زاری

۲

دل در غم عشق تو نهادیم نه بر عمر

زیرا که مقیم است غم و عمر گذاری

۳

تا چند بگریم من و تا چند بنالم

از شوق گل روی تو چون ابر بهاری؟

۴

من ذره ناچیز و تو خورشید دلفروز

صد مهر مرا هست و تو یک ذره نداری

۵

فریاد ز زلف تو که صد بار به روزی

در روز سفیدم بنماید، شب تاری

۶

من چون به سر آرم صنما بی تو که هر شب؟

خوابم بری از چشم و خیالم بگذاری

۷

جان مهر لبش دارد و شرطست که جان را

سلمان به همان مهر به جانان بسپاری

تصاویر و صوت

کلیات سلمان ساوجی به تصحیح دکتر عباسعلی وفایی - سلمان ساوجی - تصویر ۴۶۲
دیوان سلمان ساوجی با مقدمه و تصحیح استاد ابوالقاسم حالت - سلمان ساوجی - تصویر ۴۹۸

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۴/۰۵ - ۰۷:۴۸:۱۲
گذاری یعنی گذرا و صفت نسبی است
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۴/۰۵ - ۰۷:۵۰:۲۲
بیت چهارم می فرماید تو خورشید روشنی هستی و من ذره ای و تو ذره ای نداری یعنی من را نداری ولی معنی ذره ای مهر نداری هم هست .
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۴/۰۵ - ۰۷:۵۱:۵۴
بیت 6 میگوید خوابم را می بری و خیال را برایم می گذاری