سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

غزل شمارهٔ ۴۵

۱

بیا که بی لب لعل تو، کار من، خام است

ز عکس روی تو، آتش فتاده در جام است

۲

مرا که چشم تو بخت است و بخت، در خواب است

مرا که زلف تو، شام است و صبح، در شام است

۳

دلم به مجلس عشقت، همیشه بر صدر است

زبان به ذکر دهانت، مدام در کار است

۴

طریق مصطبه، بر کعبه راجح، است مرا

که این، به رغبت جان است و آن، به الزام است

۵

درون صافی از اهل صلاح و زهد، مجوی

که این نشانه رندان دردی آشام، است

۶

مکن ملامت رندان، دگر به بدنامی

که هرچه پیش تو ننگ است، نزد ما، نام، است

۷

دلا تو طایر قدسی، درین خرابه مگر

که نیست دانه و هرجا که می‌روی، دام است

۸

محل حادثه است، این جهان، درو آرام

مکن که مکمن ضغیم، نه جای آرام است

۹

اگر چه آخر روز است و راه منزل، دور

هنوز اگر قدمی می‌نهی، به هنگام است

۱۰

برفت قافله عمر و می‌پزی، هوسی

که رهروی و درین وقت، این هوس، خام است

۱۱

رسید شام اجل، بر در سرای امل

ولی چه سود سلمان هنوز، بر بام، است

تصاویر و صوت

کلیات سلمان ساوجی به تصحیح دکتر عباسعلی وفایی - سلمان ساوجی - تصویر ۳۲۰
دیوان سلمان ساوجی به اهتمام منصور مشفق - سلمان ساوجی - تصویر ۱۲۰

نظرات

user_image
mareshtani
۱۳۸۸/۰۸/۲۰ - ۱۲:۲۶:۲۷
mesraje dowome beide sewom(modam)bajad bashadmesraje awale beide panjom(majoi)1mesraje awale veide nohom(akhere ros)2
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
user_image
Sabrina
۱۳۹۸/۱۰/۱۶ - ۱۸:۴۸:۱۰
زبان به ذکر دهانت همیشه در کام است زیرا کار با دیگر قافیه ها که به الف و میم ختم میشود مغایرت دارد.