سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

غزل شمارهٔ ۴۷

۱

از بار فراق تو مرا، کار خراب است

دریاب، که کار من از این بار، خراب است

۲

پرسید، که حال دل بیمار تو چون است؟

چون است مپرسید، که بیمار خراب است

۳

کی چشم تو با حال من افتد که شب و روز؟

او خفته و مست است و مرا کار خراب است

۴

هشیار سری، کز می سودای تو مست، است

آباد دلی، کز غم دلدار خراب است

۵

من مستم و فارغ ز غم محتسب امروز

کو نیز چو من، بر سر بازار، خراب است

۶

تنها نه منم، مست، ز خمخانه عشقت

کز جرعه جامش، در و دیوار خراب است

۷

سلمان ز می جام الست، است چنین مست

تا ظن نبری کز خم خمار، خراب است

۸

زاهد چه دهی پند مرا؟ جامی ازین می

درکش که دماغ تو ز پندار خراب است

تصاویر و صوت

دیوان سلمان ساوجی با مقدمه و تصحیح استاد ابوالقاسم حالت - سلمان ساوجی - تصویر ۳۸۵
کلیات سلمان ساوجی به تصحیح دکتر عباسعلی وفایی - سلمان ساوجی - تصویر ۳۱۵
دیوان سلمان ساوجی به اهتمام منصور مشفق - سلمان ساوجی - تصویر ۱۱۷

نظرات

user_image
ح.ت.
۱۳۸۹/۰۴/۰۸ - ۰۴:۰۸:۴۲
زاهد چه دهی پند مرا جامی ازین می؟ --> زاهد چه دهی پند مرا؟ جامی ازین می،
پاسخ: با تشکر، علامتگذاری بیت تصحیح شد.
user_image
Sabrina
۱۳۹۸/۱۰/۱۶ - ۱۸:۵۸:۳۰
چونست مپرسید که بیمار خرابست میپرسید (ی)
user_image
مهیار صیفی
۱۴۰۰/۰۶/۲۵ - ۱۷:۴۵:۳۹
باسلام، بیت دوم مصراع اول ناقصه ( پرسید که حال ....بیمار تو چون است) احتمالا کلمه ای مثل (دل) در اون قسمت بوده (پرسید که حال (دل) بیمار تو چون است)