سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

غزل شمارهٔ ۴۹

۱

تا به هوای تو دل، از سر جان، برنخاست

از دل بی‌طاقتم، بار گران ، برنخاست

۲

عشق تو تا جان و دل، خواست، که یغما کند

تا جگرم خون نکرد، از سر آن، برنخاست

۳

بر دل نازک تو را، بود غباری، ز من

تا نشدم خاک ره، آن زمیان، برنخاست

۴

سرو نخوانم تورا، کز لب جوی بهشت

چون قد زیبای تو، سرو روان برنخاست

۵

زلف پریشان تو، باد به هم برزند

کز دل سودا زده، آه و فغان بر نخاست

۶

بیش به تیغ ستم، خون غریبان، مریز

ظلم مکن در جهان، امن و امان برنخاست

۷

پرتو مهر تو تا، بر دل سلمان، بتافت

ذره صفت از هوا، رقص کنان، برنخاست

تصاویر و صوت

دیوان سلمان ساوجی با مقدمه و تصحیح استاد ابوالقاسم حالت - سلمان ساوجی - تصویر ۳۷۷
کلیات سلمان ساوجی به تصحیح دکتر عباسعلی وفایی - سلمان ساوجی - تصویر ۳۱۶

نظرات

user_image
mareshtani
۱۳۸۸/۰۸/۱۹ - ۱۴:۰۰:۵۳
mesraje dowome beide shashom(amno aman)1
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
user_image
Sabrina
۱۳۹۸/۱۰/۱۶ - ۱۹:۰۶:۴۴
پرتو مهر تو تا بر دل سلمان ( نتافت) صحیح میباشد معنی بتافت با معنی مصرع بعد مغایرت دارد