
سلمان ساوجی
غزل شمارهٔ ۸۳
۱
بیمار غمت را به جز از صبر دوا نیست
صبرست دوای من و دردا که مرا نیست
۲
از هیچ طرف راه ندارم که ز زلفت
بر هیچ طرف نیست که دامی ز بلا نیست
۳
عشق است میان دل و جان من و بی عشق
حقا که میان دل و جان هیچ صفا نیست
۴
زاهد دهدم توبه ز روی تو زهی روی
هیچش ز خدا شرم و ز روی تو حیا نیست
۵
مهری و وفایی که تو را نیست مرا هست
صبری و قراری که تو را هست مرا نیست
تصاویر و صوت

نظرات
سعید سلطانی
هانیه