سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

غزل شمارهٔ ۸۶

۱

عاشق سرمست را، با دین و دنیا کار نیست

کعبه صاحب‌دلان، جز خانه خمار نیست

۲

روی زرد عاشقان، چون می‌شود گلگون به می

گر خم خمار را رنگی ز لعل یار نیست

۳

زاهدی گر می‌خرد عقبی، به تقوی، گو، بخر

لاابالی را، سر و سودای این بازار نیست

۴

از سر من باز کن ساقی خرد را، کاین زمان

با خیالش خلوتی دارم که جان را بار نیست

۵

طلعتش، آیینه صنع است و در آیینه‌اش

جمله حیرانند و کس را زهره گفتار نیست

۶

شمع ما گر پرده بر می‌دارد، از روی یقین

در حق آتش‌پرستان، بعد از آن انکار نیست

۷

حال بی‌خوابی چشم من، چه می‌داند کسی

کاو چو اختر هر شبی تا صبحدم بیدار نیست

۸

دامن وصلش به جان از دست دادن مشکل است

ورنه جان دادن، به دست عاشقان دشوار نیست

۹

دوش با دل، راز عشق دوست گفتم، غیرتش

گفت سلمان بس، که هر کس محرم اسرار نیست

تصاویر و صوت

کلیات سلمان ساوجی به تصحیح دکتر عباسعلی وفایی - سلمان ساوجی - تصویر ۳۴۰
دیوان سلمان ساوجی به اهتمام منصور مشفق - سلمان ساوجی - تصویر ۱۴۴

نظرات

user_image
mareshtani
۱۳۸۸/۰۸/۲۲ - ۰۹:۲۹:۴۳
banasare man mesraje awale dowom bajad intor naweshta shawad(tschun meshawad golgun ba mei?)1
پاسخ: با تشکر، «بی» با «به» جایگزین شد.