
سلمان ساوجی
غزل شمارهٔ ۹۲
۱
حاصلی، زین دور غم فرجام، نیست
در جهان دوری، چو دور جام نیست
۲
گرچه دورانی خوش است، ایام گل
خوشتر از دوران عشق، ایام نیست
۳
روز حسن دلبران را شام، هست
بامداد عاشقان را شام، نیست
۴
ساقیا جامی که ما را بیش ازین
برگ نام و ننگ خاص و عام نیست
۵
کار خام ما لبت سازد، نه می
زانک کار پخته کار خام، نیست
۶
فاسقان، بدنام و صالح، نیک نام
عارفان را در میان، خود نام نیست
۷
تا چه خواهد شد مرا، فرجام عشق
ظاهرا عشق مرا فرجام، نیست
۸
ناله میگوید به آواز بلند
قصه ما حاجت پیغام نیست
۹
پیش ما باری ندارد هیچ کار
هر که صاحب درد و درد آشام نیست
۱۰
جان سلمان تا نسیم دوست یافت
از هوایش چون نسیم، آرام، نیست
تصاویر و صوت

نظرات