سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

غزل شمارهٔ ۹۳

۱

خسته باد آن دل، که از تیر جفایش خسته نیست

رسته باد از غم، دلی کز بند عشقش، رسته نیست

۲

گر دوایی نیست ما را، گو به دردی ده مدد

ما به خار خشک می‌سازیم، اگر گلدسته نیست

۳

آب خوبی و لطافت، تا به جویش می‌رود

دفتر حسن فلک را یک ورق، ناشسته نیست

۴

شکل ماه نو، خم ابروی او را، راستی

نیک می‌ماند، دریغا ماه نو پیوسته نیست

۵

گردن شیران، به روبه بازی آرد، در کمند

طره‌اش کز بند و قیدش، هیچ صیدی، خسته نیست

۶

مشک را سودای زلفش، خون به جوش آورده است

بی سبب خون جگر، در ناف آهو بسته نیست

۷

راستی از سرو قدش، طرفه‌تر در چشم من

هیچ شمشادی، به طرف جویباری رسته نیست

۸

زهره در چنگ، این غزل از قول سلمان می‌زند

خسته باد آن دل که از تیر جفایش خسته نیست

تصاویر و صوت

کلیات سلمان ساوجی به تصحیح دکتر عباسعلی وفایی - سلمان ساوجی - تصویر ۳۴۴

نظرات

user_image
:)
۱۳۸۹/۱۰/۰۹ - ۱۳:۰۶:۵۸
سلام!بیت آخر مصرع 2تیر بلایش نیست؟
پاسخ: با تشکر، «بلاتیش» ثبت شده بود که احتمالاً غلط تایپی و اصل آن «بلایش» بوده مطابق پیشنهاد شما، اما از آنجا که این غزل ردالمطلع دارد، مصرع آخر باید مطابق مصرع اول بیت اول باشد، فعلاً «جفایش» جایگزین کردیم تا دوستانی که دسترسی به نسخ چاپی دارند درستش را اطلاع دهند.
user_image
ایمان
۱۳۹۹/۱۱/۰۸ - ۱۲:۳۶:۴۴
سلامبیت چهارم رو میشه تشریح کنید؟
user_image
nabavar
۱۳۹۹/۱۱/۰۸ - ۱۶:۲۹:۵۸
گرامی ایمانشکل ماه نو، خم ابروی او را، راستینیک می‌ماند، دریغا ماه نو پیوسته نیستهلال ابروی یار به درستی مانند هلال ماه نو ستاما حیف که دو ابروی او به هم پیوسته نیستگویا ابروی یار اگر پیوسته بود بیشتر دوست می داشت