
سلمان ساوجی
قطعه شمارهٔ ۱۱۹
۱
اکمل دولت و دین ای شرف منصب تو
در کمال شرف و قدر ازان سوی کمال
۲
زهره را از حسد مجلس لطفت هر شب
بوده از خون شفق جام افق مالامال
۳
تن بدخواه تو دیدم شده غربال به تیر
گرچه خون نیز ندیدم به جز آن یک غربال
۴
در جهان شبه نظیر تو که ممکن نبود
همچو آسایش اهل نظر و فضل محال
۵
سرو را شمهای از حال دل من بشنو
از سر لطف و کرم نی ز سر رنج و ملال
۶
تا بدانی که به جرم هنر و فضل مراست
دل ز مویه شده چون موی و تن از ناله چونال
۷
بود عمری که مرا در طلب فضل گذشت
خوشتر از دور صبی تازهتر از عهد وصال
۸
گوش میدارم وصیت کرمت میشنوم
کین سخن بشنود از توشه خورشید نوال
۹
التماس از در الطاف تو تا کی نکنم
چون بود رنج همه گنج شود مالامال
۱۰
نعمت و محنت ایام چو باقی نبود
عمر فانی چه کنم در طلب نعمت و مال
۱۱
تا جهان باشد باد از اثر طالع سعد
بر جهان طلعت میمون تو فرخنده به فال
تصاویر و صوت

نظرات