
سلمان ساوجی
قطعه شمارهٔ ۱۵۶
۱
ز دور دایره این محیط پرگاری
نصیب من همه سرگشتگی است پنداری
۲
نشستهام به کناری چو چنگ سر در پیش
فتاده در پس زانو و میکنم زاری
۳
در آتشم چو زر از دوستان قلب دو رو
ز بی زری همه از من نموده بیزاری
۴
ز بی زری است اگر چون چراغ بی روغن
زمان زمان نفسی میزنم به دشواری
۵
برای تلخی عیش حسود و شادی دوست
کنم به خون چو قدح رنگ چهره گلناری
۶
عزیز مصر وجودم، نیم اسیر کسی
درین دیار از اخوان چرا کشم خواری
نظرات