
سلمان ساوجی
قطعه شمارهٔ ۱۵۹
۱
چو بر طلول دیار حبیب بگذشتم
که کرده بود خرابش جهان ز بی باکی
۲
مجاوران دیار خراب را دیدم
در آن خرابه خراب و شکسته و باکی
۳
به خاک رهگذار حبیب میگفتم
که ای غلام تو آب حیات در پاکی
۴
کجا شدت گل این باغ و شمع این مجلس
کجا شد آن طرب و عیش و آن طربناکی
۵
بسی ازین کلمات و حدیث رفت و نبود
در آن منازل خاکی به جز صدا حاکی
۶
زمان زمان به دل و چشم خویش میگفتم
ایا منازل سلمان این سلماکی
تصاویر و صوت

نظرات
جواد