سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

قطعه شمارهٔ ۲۸

۱

دیدمش دوش رخ تراشیده

گفتم ای جان و دل که روی تو خست

۲

گفت مشاطه بهر چشم بدان

خالی از وسمه بر رخم می‌بست

۳

عرضم زانکه سخت نازک بود

تاب وسمه نداشت خون برجست

تصاویر و صوت

نظرات