
سلمان ساوجی
قطعه شمارهٔ ۲۹
۱
شاها یقین که مدح و ثنای تو برترست
زانها که در سواد دل و دفتر آمده است
۲
شاها بیان حال مفصل نمیکنم
درد مفاصل است که گردم برآمدست
۳
از درد جامهای که به زانو همی رسد
زین جامه خانه بهره من چاکر بر آمدست
۴
درد دل و جفای جهانم نبود بس
کم درد پای نیز کنون بر سر آمدست
۵
حالم ز من مپرس که بهر عرض حال
برخاسته است درد و به زانو درآمدست
۶
این بوده است مانع اگر زانکه چند روز
سلمان به آستان شما کمتر آمدست
نظرات