سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

قطعه شمارهٔ ۳۱

۱

پادشاها خواست کردن جانم استقبال تو

لیکن از بیماری جان بود پایم سخت سست

۲

جز دل و جان نیستم چیزی سزای حضرتت

حال جان من برین سان است و دل خود پیش توست

۳

شکر ایزد را که بوم ظلم را بشکست بال

شاهباز آمد به تخت بخت شاد و تندرست

تصاویر و صوت

نظرات