سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

قطعه شمارهٔ ۶۱

۱

شاها مرا به اسبی موعود کرده بودی

در قول پادشاهان قیلی مگر نباشد

۲

اسبی سیاه پیرم دادند و من برآنم

کاندر جهان سیاهی زان پیرتر نباشد

۳

آن اسب باز دادم تا دیگری ستانم

بر صورتی که کس را زان سر خبر نباشد

۴

اسب سیاه تا رفت رنگی دگر نیامد

آری پس از سیاهی رنگی دگر نباشد

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
دچارانه
۱۳۹۶/۰۵/۰۱ - ۰۳:۱۳:۱۹
سعدی شعری با همین قافیه دارد و در آنجا از ضرب المثل بیت چهارم این شعر به گونه ای دیگر استفاده می کند:ما ترک سر بگفتیم، تا دردسر نباشدغیر از خیال جانان در جان و سر نباشددر روی هر سپیدی خالی سیاه دیدمبالاتر از سیاهی، رنگی دگر نباشد