
سلمان ساوجی
قطعه شمارهٔ ۷۹
۱
ای مرغ جان طلب کن ازین آتشین قفس
راه برون شدن که تو را هم قفس نماند
۲
زان دوستان خاصی که دیدید در دیار
دردا که در دیار وفا هیچ کس نماند
۳
یاران نازنین همه رفتند و هیچ یک
زان همرهان به طالع من باز پس نماند
۴
گوش دارا، مدار درین کاروان سرا
کاینجا به غیر ناله زار جرس نماند
۵
آب بهار عیش و گل بخت ما بریخت
زین هر دو یادگار به جز خار و خس نماند
۶
یاری که دم توان زد ازو بود صدر دین
دم درکش ای زمانه که جای نفس نماند
۷
سرمایه امید من او بود در جهان
رفت و امید من به جهان زین سپس نماند
۸
شد عمر خوار در نظر ما که بعد ازو
ما را به وصل هیچ عزیزی هوس نماند
تصاویر و صوت

نظرات