
سلمان ساوجی
قطعه شمارهٔ ۹۴
۱
شبی زبان فصاحت ز منهیان خرد
سوال کرد غرض آنکه مدتی است مدید
۲
که بر خلاف طباع زمانه میبینم
که حصن ملک حصین است و سد عدل سدید
۳
زوال ظلمت ظلم است از ستاره بدیع
کمال دولت فضل است از زمانه بعید
۴
چه خامهای است که کوتاه میکند هر دم
زبان تیغ که بودی دراز در تهدید
۵
چه عادلی است که ز عدل او ممالک را
تنعمی است موفی سعادتی است سعید
۶
چه صاحبی است که اصحاب دین و دولت را
ز تیغ خامه او حاصل است وعده وعید
۷
جواب داد خرد کافتاب دولت و دین
که ماه رایت او خلق راست چون مه عید
۸
هلال غره دولت جمال طلعت ملک
غیاث دین محمد محمدبن رشید
نظرات