
سلمان ساوجی
قطعه شمارهٔ ۹۸
۱
پادشاها عالم از انصاف تو معمور شد
همچنین معمورهاش را تا ابد معمور دار
۲
شرق و غرب ملک را بر التفات توست چشم
گه نظر با رای هندو گاه با فغفور دار
۳
چون میسر شد به زخم تیغ ملک ایرجت
بعد ازین عزم دیار سلم و ملک تور دار
۴
شام را از پرتو شمشیر نور صبح ده
نیم روز از گرد لشکر چون شب دیجور دار
۵
روز و شب کایشان دولالایند بر درگاه تو
در سرای خویششان چون عنبر و کافور دار
۶
پرده را بر غنچه چون یارد دریدن باد صبح
گر تو فرمایی که گل را بعد ازین مستور دار
۷
دین پناها ز آستان حضرتت گر غایبم
زحمت نفس است مانع از بنده را معذور دار
۸
پیری و رنجوری و دوری ز درگاهت مرا
جان به لب نزدیک خواهد کرد یا رب دور دار
۹
بستهام امیدها بر همت شاهانهات
همت شاهانه بر این بنده رنجور دار
۱۰
در پناه رایتت خلق جهان آسودهاند
رایت او را الهی جاودان منصور دار
نظرات