
سلمان ساوجی
بخش ۱۰ - قطعه
۱
شاهی که در بسیط زمین حکم نافذش
جذر اصم ز صخره صمّا شنیدهاند
۲
صد نوبت از سیاهی گرد سپاه او
این اشهبان توسن گردون رمیدهاند
۳
تن جامهایست خرقه جسم مخالفش
کان جامه را به قد حسامش بریدهاند
۴
آنجم ندیدهاند در آفاق ثانیش
ور ز آنکه دیدهاند، یکی را دو دیدهاند
۵
آن سایه عنایت یزدان که وحش و طیر
در سایه عنایت او آرمیدهاند
۶
در آفتاب گردش ازین سایه کی فتاد
تا سایبان سبز فلک گستریدهاند
۷
در کار زر به دور کفش خیره ماندهام
تا آن دو روی را به چه رو برکشیدهاند
۸
سرویست سر فراز به بستان سلطنت
کان سرو را ز عقل و روان آفریدهاند
۹
ماران رمح سینه اعدا ز دست او
سوراخ کردهاند و بدو در خزیدهاند
تصاویر و صوت

نظرات