سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

بخش ۱۱ - قطعه

۱

سحرگاه ازل کز پرده عرض

قضا می‌داد نور و سایه را عرض

۲

قدر بنوشت بر اطراف چترش

که السلطان ضل الله فی الارض

۳

خرد گرد فلک چندان که گردید

کسی بالاتر از چترش نمی‌دید

۴

فلک را گفت بردی ای کمان قد

چو ابروی بتان پیشانی از حد

۵

تنزل کن ز جای خویش زیرا

که ضل چتر سلطانیت اینجا

۶

چرا بالا نشستی گفت از آن رو

که او چشم جهانست و من ابرو

تصاویر و صوت

مثنوی جمشید و خورشید به اهتمام ج.پ. آسموسن و فریدون وهمن - سلمان ساوجی - تصویر ۲۸

نظرات