سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

بخش ۲۱ - غزل

۱

گوئیا این نقش بیجان صورت جان من است

نقش بیحانش مخوان کان نقش جانان منست

۲

می‌دمد بویی و هر دم بلبل جان در قفس

می‌کند فریاد کاین بوی گلستان منست

۳

خود چه نوراست آن که دل خود را بر او پروانه‌وار

می‌زند کاین عکس از آن شمع شبستان منست

۴

می‌گشاید دل مرا از بند زلف نازنین

حلقه زلفش کلید قفل زندان منست

۵

گر کند قصد سر من، بر سر من حاکمست

ور نماید میل جان، شکرانه بر جان منست

۶

صورتی در پیش دارم خوب و می‌دانم که این

صورت جمعیت حال پریشان منست

تصاویر و صوت

مثنوی جمشید و خورشید به اهتمام ج.پ. آسموسن و فریدون وهمن - سلمان ساوجی - تصویر ۴۸

نظرات