سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

بخش ۲۷ - کشته شدن دیو به دست جمشید

۱

ز قلب لشکر آمد سوی جمشید

چو ابری کاندر آید پیش خورشید

۲

بدو راند از هوا سنگ آسیا را

ملک از خویش رد کرد آن بلا را

۳

دراز آهنگ دیدش قصد پا کرد

به تیغش گرد ران از تن جدا کرد

۴

نهاد آن گرد ران بر گردن اکوان

نگون شد چون به برج شیر کیوان

۵

به تیغ دیگرش از پا درافکند

به زخمی دیگرش از تن سر افکند

۶

سنان را افسری کرد از سر دیو

سراسر شد گریزان لشکر دیو

۷

ملک شکر خدای دادگر کرد

وز آن منزل به پیروزی گذر کرد

۸

به قرب هفته‌ای ز آن کوه بگذشت

به هشتم خیمه زد بر عرصه دشت

۹

ز گردون خویشتن را بر زمین یافت

در آن صحرا نشان آدمی یافت

۱۰

زمین پر سبزه و آب روان دید

سرا و قصر و باغ و بوستان دید

۱۱

به دشت اندر خرامان باز یاران

به کوه اندر تذر و و باز یاران

۱۲

مقامی دید با امن و سلامت

ملک روزی دو کرد آنجا اقامت

۱۳

بپرسید از یکی کاین مرز و این بوم

چه می‌خوانند، گفتا ساحل روم

۱۴

از اینجا چون گذشتی مرز روم است

ولی بحری عجب خونخوار و شوم است

تصاویر و صوت

دیوان سلمان ساوجی با مقدمه و تصحیح استاد ابوالقاسم حالت - سلمان ساوجی - تصویر ۶۸۱
کلیات سلمان ساوجی به تصحیح دکتر عباسعلی وفایی - سلمان ساوجی - تصویر ۷۱۳

نظرات