سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

بخش ۶۳ - غزل

۱

تو ای جان من ای بیمار چونی؟

درین بیماری و تیمار چونی؟

۲

گلی بودی نبودت هیچ خاری

کنون در چنگ چندین خار چونی؟

۳

ترا همواره بستر بود گلبرگ

گلا، از جای ناهموار چونی؟

۴

مرا باری خیال تست مونس

ندانم با که می‌داری تو مجلس

۵

صبا با من همه روزست دمساز

ترا آخر بگو تا کیست همراز

۶

نشسته در ره بادم به بویت

که باد آرد مگر گردی ز کویت

۷

تو چون شمعی نشسته در شبستان

در آهن پای و در سر دشمن جان

۸

من از شوق جمال یار مهوش

زنم پروانه سان خود را بر آتش

۹

گه از حسرت زنم من سنگ بر دل

که دارد یار من در سنگ منزل

۱۰

مگر آهم تواند کرد کاری

کند در خلوتت یک شب گذاری

۱۱

مرادی نیست در عالم جز اینم

که روی نازنینت باز بینم

۱۲

سر زلف دل آشوبت بگیرم

به سودای تو در پای تو میرم

۱۳

مرا جانی است مرکب رانده در گل

از آن ترسم که ناگه در پی دل

۱۴

رود جان و تنم در گل بماند

مرا شوق رخت در دل بماند

۱۵

چو در دل نقش زلف یار گردد

دلم را صبر تار و مار گردد

۱۶

به چشمم در غم آن نرگس شنگ

جهان گاهی سیه باشد گهی تنگ

۱۷

خبر ده تا دوای کار من چیست

طبیب درد بی درمان من کیست

۱۸

غم پنهان خود را با که گویم

علاج درد دل را از که جویم

۱۹

چو آمد نامه خسرو به پایان

به خون دیده‌اش بنوشت عنوان

۲۰

روان از دیده خون دل چو خامه

بدان هر دو صنم بنوشت نامه

۲۱

که این غمنامه را هیچ ار توانید

بدان ماه پری پیکر رسانید

۲۲

چو عود و چنگ را آهنگ سازید

ز قولم این غزل بر چنگ سازید

تصاویر و صوت

مثنوی جمشید و خورشید به اهتمام ج.پ. آسموسن و فریدون وهمن - سلمان ساوجی - تصویر ۱۲۸
کلیات سلمان ساوجی به تصحیح دکتر عباسعلی وفایی - سلمان ساوجی - تصویر ۷۷۰

نظرات

user_image
بهروز سلیمی
۱۳۹۹/۱۰/۲۸ - ۲۱:۰۶:۳۵
بسیار عالی