
صامت بروجردی
شمارهٔ ۱۱
۱
کنون کافتاد دور حسین با این زلف و چوگانها
سر ما و به راه عشق بودن گوی میدانها
۲
درین درگه محرم مزن بهر گشایش دم
که اینجا بس شهان را سر شکست از چوب دربانها
۳
از این دریای پهناور به زودی رخت بیرون بر
که عمری بایدت سر کوفت بر سنگ بیابانها
۴
مرو در طور ای موسی بیا در کوی مشتاقان
بسی انوار طالع بین از این چاک گریبانها
۵
گذشت آن عهد نوح و قصه دریا و طوفانش
که او یک بار طوفان دید ما هر لحظه طوفانها
۶
نسیم صبحگاهی کن گذر ز آنجا که میدانی
بگو ای دوستان آخر چه شد آن عهد و پیمانها
۷
شما ساکن به گلشنها و ما سرگرم گلخنها
ز (صامت) هم به یاد آرید در طرف گلستانها
نظرات
تیام
سید محسن
Ehsan shahhosseini.e