
صامت بروجردی
شمارهٔ ۱۹
۱
ز خوب و زشت جهان یار ما به ما کافی است
اگر وفا نکن با کسی جفا کافی است
۲
به بینشانیم ای روزگار خنده مکن
که بهر سرزنشت نامی از هما کافی است
۳
مرا به دام تعلق فزون زبون منمای
که خشت زیر سر و خاک زیر پا کافی است
۴
گذشتم از سر و سامان کدخدایی دهر
که کد به کار نیاید همان خدا کافی است
۵
به صم یک الهی افسر تو افساری است
حمار نفس مرا بند از هوا کافی است
۶
اگر ز ناز لئیمان مرا کشی چه غم است
که بینیازیم از بهر خونبها کافی است
۷
سودی دیار فنا رهسپار شد (صامت)
برادران نظر همت شما کافی است
نظرات
سید محسن