صامت بروجردی

صامت بروجردی

شمارهٔ ۲۹

۱

خوش آن تنی را که مو به موی شکنج زلفت بتاب دارد

خوش آن دلی را که آرزوی خیال رویت کباب دارد

۲

سواد زلفت که جز دل آزاری از خم وی کسی ندیده

مگر نداند که بر غریبان پناه دادن ثواب دارد

۳

گناه ما را چرا نپرسی بتاز چابک سوار نازت

که بهر قتل ضعیف حالان همیشه پا در رکاب دارد

۴

دلم ننالد ز غمزه او وزان ستمهای بی‌حسابش

تو خود بگویش که ای ستمگر ستم هم آخر حساب دارد

۵

سرشک چشمان گواه عاشق اگر نباشد بگو نباد

کسی شد تشنه محبت کی التفاتی به آب دارد

۶

هزار قاصد ز چشم پر تب برت فرستم ز آه شب

دمی نگویی سیاه روزی ز من امید جواب دارد

۷

بهر که دیدم ز باغ وصلت گل مرادش به جیب دامن

به غیر(صامت) که از فراقت مدام چشم پرآب دارد

تصاویر و صوت

نظرات