
صامت بروجردی
شمارهٔ ۴
۱
بلندآوازه بلبل در گلستان کرد دستان را
که در جای بلند آنجا نباید داد بستان را
۲
تقاضای جهان کرد از چمن آواره بلبل را
که تا سرمنزل زاغ و زعن سازد گلستان را
۳
به جای بغی و عدوان خهوشتر آن باشد که بنوازی
به شکر روزگار بینیازی تنگدستان را
۴
کلید دولت وارستگی کی اوفتد بر کف
ازاین ده روزه دنیا به دنیا پای بستان را
۵
پرشان کرده از بهر ریاست کار عالم را
خدایا در دین داری بده دنیاپرستان را
۶
یقین دارم که از داروی پر زهر اجل چیزی
نیارد بوی هشیاری به مغز این تازه مستان را
۷
مگر (صامت) شود ظاهر به عالم مهدی غائب
که تا اندازد از پا ریشه این مکر و دستان را
نظرات
سید محسن