
صامت بروجردی
شمارهٔ ۵۶
۱
اگر از بیوفاییهای تو حرفی به لب دارم
مشو آزرده دل جانا که هذیا نست تب دارم
۲
دو زخمم از دو ابر بهر کشتن و عده فرمودی
به دوی حقی که من ای کجحساب از تو طلب دارم
۳
مرا دیوانگی اندر محبت لازم است ورنه
به هنگام ضرورت فخر از حسن ادب دارم
۴
در ایام فراغت هم نخواهم ذلت دشمن
که چشم طول عمر اندر شب هجران ز شب دارم
۵
بکم عمری شدم قانع به مانند حباب امام
بود خوشحالیم از اینکهاز دریا نسب دارم
۶
من آن دیگم که از خامی بجوشم دائماً (صامت)
ولی از مهر جانان مهر خاموشی به لب دارم
نظرات
سید محسن