
صامت بروجردی
شمارهٔ ۶۲
۱
روزگاریست که ما طالب دیدار توئیم
همه دیدار تو جوئیم و گرفتار توئیم
۲
هر کسی را به کسی هست سر سودایی
سود ما را بود آخر که خریدار توئیم
۳
ای گل گلشن امید ز ما دیده مپوش
که اگر نیک و اگر بدهمگی خار توئیم
۴
روز ما خوش که چو تو شمع شبستان داریم
همه پروانه آن پرتو رخسار توئیم
۵
آنچه بر ما رسد از عشق ملک را نرسد
هست معلوم که ما قابل اسرار توئیم
۶
جور نو آنکه خم زلف تو چون زنجیر است
کار ما آنکه ز هر سوی گرفتار توئیم
۷
پیش از آن کز می و معشوق پدید آمدهایم
ما همه مست می و ساعر سرشار توئیم
۸
گر تو را عار بود از سخن و یاری ما
ننگ ما نیست به هر جا که بود یار توئیم
۹
سخت با (صامت) افسرده شوی بر سر جور
ما اگر خار و اگر گل که ز گلزار توئیم
نظرات
سید محسن
نقیب الله محمدی