صامت بروجردی

صامت بروجردی

شمارهٔ ۷۰

۱

در شهرت ریا شد عمرم تمام نیمی

باید به عشق و مستی گردد تمام نیمی

۲

تا وصف دوست زین جمع گردد مرا میسر

سجده به دست نیمی صهبا به جام نیمی

۳

امشب ز الفت غیر پر خون نمود دل را

آن بی‌وفا نگارم تا شد ز شام نیمی

۴

آخر ز سرگرانی آمد به مهربانی

شد از شب وصالش کارم به کام نیمی

۵

آمد چو مژده وصل جان رفته بود از تن

بر تن دو باره آمد جان از پیام نیمی

۶

از شکوه جدائی حرفی گذشت بر لب

نشنید و رفت درد از آن یک کلام نیمی

۷

بربود صبر یک جا از یک نشست و برخاست

اندر نشست نیمی و اندر قیام نیمی

۸

او را ز وصل حاشا ما را ز هجر غوغا

کو مصلحی که گوید از هر کدام نیمی

۹

قاصد رسان به جانان روزی سلام (صامت)

شاید قبول گردد زان یک سلام نیمی

تصاویر و صوت

نظرات